کنایه از مردم بدکاره و فاسق و فاجر بدروزگار باشد. (برهان) (آنندراج). فاسق. بدکار. (غیاث اللغات). فاسق فاجر و ظالم. (فرهنگ رشیدی) : سپیدکار وسیه کار دست و زلف تواند تو بیگناهی از این هر دو ای ستیزۀ ماه. سوزنی. سیه کار شب چون شود شحنه سود برون آید آتش ز گردنده دود. نظامی. بدزدید بقال از اونیم دانگ برآورد دزد سیه کار بانگ. سعدی. سیه کاری از نردبانی فتاد شنیدم که هم در نفس جان بداد. سعدی. رجوع به سیاه کار شود
کنایه از مردم بدکاره و فاسق و فاجر بدروزگار باشد. (برهان) (آنندراج). فاسق. بدکار. (غیاث اللغات). فاسق فاجر و ظالم. (فرهنگ رشیدی) : سپیدکار وسیه کار دست و زلف تواند تو بیگناهی از این هر دو ای ستیزۀ ماه. سوزنی. سیه کار شب چون شود شحنه سود برون آید آتش ز گردنده دود. نظامی. بدزدید بقال از اونیم دانگ برآورد دزد سیه کار بانگ. سعدی. سیه کاری از نردبانی فتاد شنیدم که هم در نفس جان بداد. سعدی. رجوع به سیاه کار شود
توبه کننده. تائب. توبه دار. نادم و پشیمان از گناه. (ناظم الاطباء) : آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن. سعدی. من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می وقت گل، دیوانه باشم گر کنم. حافظ. من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم این شاخ ار دهد باری، پشیمانی بود. حافظ. شرابی که از یمن او توبه کار ز بند تقید شود رستگار. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
توبه کننده. تائب. توبه دار. نادم و پشیمان از گناه. (ناظم الاطباء) : آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن. سعدی. من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می وقت گل، دیوانه باشم گر کنم. حافظ. من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم این شاخ ار دهد باری، پشیمانی بود. حافظ. شرابی که از یمن او توبه کار ز بند تقید شود رستگار. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود